• وبلاگ : پاسخ به وهابيت
  • يادداشت : شناخت و نقد وهابيت قسمت اول
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هر کس که بگويد که تبري ضرر است او را نه ز دين و نه ز ايمان خبر است

    فرزنـــد عـلــي اگــر تبــــــــــري نکند فرزند علي نيست ز نسل عمر است

    خب دوستان عزيز در حال نزديک شدن به عيد غدير ثاني سالروز به درک واصل شدن آن ولدالزّنا و حرامزاده خليفه دوم کفار و جاهلان عمر بن صهّاک هستيم.

    همانطور که بهتون قول داده بودم در اين پست به حسب و نسب عمر مي‌پردازيم تا ديگران بدانند که اين زنازاده واقعا ولدالزنا بوده است.

    از مولاي ما امام صادق عليه‌السلام روايت شده است که فرمودند:

    صهّاک جاريه و کنيز عبدالمطلب بود و صاحب عقب و باسن بزرگي بود و مشغول چرانيدن شترها بود . اصل او حبشي بود و ميل به نکاح و ازدواج داشت. پس چشم «نُفَيل» پدربزرگ عمر به او افتاد و شيفته‌ي او گشت و عاشق او شد و در چراگاه با او مباشرت و نزديکي نمود. پس او هم آبستن به خطاب شد.

    وقتي خطاب به دنيا آمد و بزرگ شد و به حد بلوغ رسيد، يک نگاهي به مادر خود صهّاک کرد. پس کفلو باسن بزرگ مادر را پسنديد و از آن متعجب شد در اين هنگام بر روي مادر قرار گرفت. پس او آبستن شد به دختري به نام «حنتمه». صهاک از اهل خود ترسيد و او را در ميان پارچه پشمي قرار داد و او را بين چهارپايان مکه انداخت.

    در اين هنگام هشام بن مغيره بن وليد او را يافت و به منزل خود برد و او را بزرگ نمود و نام حنتمه را براي او انتخاب کرد. و در ميان عرب رسم بوده که هر کس يتيمي را بزرگ کند او را فرزند خود مي‌خواند. وقاي حنتمه بالغ شد، خطاب به او نظر کرد و ميل به سوي او پيدا کرد و از هشام او را خواستگاري نمود و با او ازدواج کرد و عمر از او متولد شد.

    و خطاب، پدر عمر و جد عمر و دائي عمر است و حنتمه مادر او و خواهر او و عمه او بوده است.

    بابا بارك الله

    با حسب و نسب عمر به روز شدم

    هر کس که بگويد که تبري ضرر است او را نه ز دين و نه ز ايمان خبر است

    فرزنـــد عـلــي اگــر تبــــــــــري نکند فرزند علي نيست ز نسل عمر است

    خب دوستان عزيز در حال نزديک شدن به عيد غدير ثاني سالروز به درک واصل شدن آن ولدالزّنا و حرامزاده خليفه دوم کفار و جاهلان عمر بن صهّاک هستيم.

    همانطور که بهتون قول داده بودم در اين پست به حسب و نسب عمر مي‌پردازيم تا ديگران بدانند که اين زنازاده واقعا ولدالزنا بوده است.

    از مولاي ما امام صادق عليه‌السلام روايت شده است که فرمودند:

    صهّاک جاريه و کنيز عبدالمطلب بود و صاحب عقب و باسن بزرگي بود و مشغول چرانيدن شترها بود . اصل او حبشي بود و ميل به نکاح و ازدواج داشت. پس چشم «نُفَيل» پدربزرگ عمر به او افتاد و شيفته‌ي او گشت و عاشق او شد و در چراگاه با او مباشرت و نزديکي نمود. پس او هم آبستن به خطاب شد.

    وقتي خطاب به دنيا آمد و بزرگ شد و به حد بلوغ رسيد، يک نگاهي به مادر خود صهّاک کرد. پس کفلو باسن بزرگ مادر را پسنديد و از آن متعجب شد در اين هنگام بر روي مادر قرار گرفت. پس او آبستن شد به دختري به نام «حنتمه». صهاک از اهل خود ترسيد و او را در ميان پارچه پشمي قرار داد و او را بين چهارپايان مکه انداخت.

    در اين هنگام هشام بن مغيره بن وليد او را يافت و به منزل خود برد و او را بزرگ نمود و نام حنتمه را براي او انتخاب کرد. و در ميان عرب رسم بوده که هر کس يتيمي را بزرگ کند او را فرزند خود مي‌خواند. وقاي حنتمه بالغ شد، خطاب به او نظر کرد و ميل به سوي او پيدا کرد و از هشام او را خواستگاري نمود و با او ازدواج کرد و عمر از او متولد شد.

    و خطاب، پدر عمر و جد عمر و دائي عمر است و حنتمه مادر او و خواهر او و عمه او بوده است.