آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام بدعت است؟ (ادامه قسمت اول
بخش اول: معانی بدعت و ارکان آن
1 ـ برداشت غلط از معنای «بدعت»
خوش بینانهترین نگاه در باره این گونه تعبیرات و قضاوتها از سوی وهابیت پیرامون اقامه عزاداری برای امام حسین علیه السلام این است که بگوییم: وهّابیّت درک صحیحى از معنا و واژه «بدعت» نداشته و دچار توهّم گردیده و هر آنچه مخالف تفکّرات خود باشد را بدعت شمرده و با این برچسب دیگران را محکوم مینمایند.
از این رو لازم است نخست معناى بدعت را از دیدگاه لغت و اصطلاح تبیین نموده و آنگاه بدعت را از منظر کتاب و سنّت بررسى کنیم.
2 ـ معنای لغوی «بدعت»
لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چیزی میدانند که قبلاً وجود نداشته و از آن اثری نبوده است.
جوهرى مىنویسد:
البدعه: إنشاء الشیء لا على مثال سابق، واختراعه وابتکاره بعد أن لم یکن.
بدعت به معناى پدید آوردن چیز بىسابقه و عمل نو و جدیدى است که نمونه نداشته باشد.
صحاح اللغه، جوهری، ج3، ص113
قطعا بدعت به این معنا مورد تحریم در آیات و روایات نیست؛ زیرا اسلام مخالف با نوآورى و نوپردازى در زندگى بشرى نیست، بلکه موافق با فطرت بشرى است که همواره او را به نوآورى در زندگى فردى و اجتماعى سوق مىدهد.
از همینرو آنچه مخترعان و مبتکران در نوآوریهای خویش به وجود میآورند شامل این تعریف میشود که نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده و قابل ستایش است.
3 ـ معنای اصطلاحی «بدعت» نزد علمای شیعه و سنی
امّا از نظر شرع و در اصطلاح علماء، بدعت معنای دیگری دارد که متفاوت با معنای لغوی آن است، زیرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلی در دین است که شارع و آورنده دین آن را ابداع و ایجاد نکرده و رضایت به آن نداشته باشد.
معناى بدعت که در دین مورد بحث قرار مىگیرد، عبارت از هرگونه افزودن و یا کاستن در دین به نام دین مىباشد و این غیر از معنایى است که در معناى لغوى آن گذشت.
راغب اصفهانى مىگوید:
والبدعه فی المذهب: إیراد قول لم یستنَّ قائلها وفاعلها فیه بصاحب الشریعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.
بدعت در دین، گفتار و کردارى است که به صاحب شریعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محکم شریعت استفاده نشده باشد.
مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانى، ص 39.
ابن حجر عسقلانى مىگوید:
والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث ولیس له أصل فی الشرع ویسمّى فی عرف الشرع بدعه، وما کان له أصل یدلّ علیه الشرع فلیس ببدعه.
هر چیز جدیدى که ریشه شرعى نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت نامیده مىشود و هر چه که ریشه و دلیل شرعى داشته باشد بدعت نیست.
فتح البارى، ج 13، ص 212.
همین تعریف را عینى در شرح خود بر صحیح بخارى(1) و مبارکفورى در شرح خود بر صحیح ترمذى آورده(2) و عظیم آبادى در شرح خود بر سنن ابوداود(3) و ابن رجب حنبلى در جامع العلوم(4) ذکر کردهاند.
1 ) عمده القارى، ج 25، ص 27.
2) تحفه الأحوذى، ج 7، ص 366.
3 ) عون المعبود، ج 12، ص 235.
4 ) جامع العلوم والحکم، ص 160، چاپ هند.
سیّد مرتضى از متکلّمان و فقهای نامدار شیعه در تعریف بدعت مىگوید:
البدعه زیاده فی الدین أو نقصان منه، من إسناد إلى الدین.
بدعت افزودن چیزى به دین و یا کاستن از آن با انتساب به دین مىباشد.
رسائل شریف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الکریم ـ قم.
طریحى مىگوید:
البدعه: الحدث فی الدین، وما لیس له أصل فی کتابٍ ولا سنّه، وإنّما سُمّیَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه
بدعت، کار تازهاى در دین است که ریشه در قرآن و شریعت ندارد و به خاطر این بدعت نامیده شده که گوینده بدعت آن را ابداع کرده و به وجود آورده است.
مجمع البحرین، ج 1، ص 163، مادّه «بدع»
بنابر این، بدعت با توجّه به معنای لغوی آن اعمّ از معنای شرعی خواهد بود.
4 ـ ارکان بدعت
با توجه به مطالب یاد شده بدعت داراى دو رکن است:
1 ـ تصرّف در دین
هرگونه تصرّفى که دین را نشانه گیرد و چیزى بر آن بیافزاید و یا بکاهد به شرطى که عامل این تصرف، عمل خود را به خدا و پیامبر صلى الله علیه وآله نسبت دهد. ولى آن نوآورىهایی که حالت پاسخگویى به روح تنوّع خواهى و نوآورى انسان باشد، مانند فوتبال، بسکتبال، والیبال و امثال آنها، بدعت نخواهد بود.
2 ـ ریشه نداشتن در کتاب و سنت
با توجه به تعریف اصطلاحى بدعت، مشخص شد که امری بدعت محسوب میشود که دلیلى براى آنها در منابع اسلامى به صورت خاص و یا به صورت عام وجود نداشته باشد.
ولى امری که نه تنها مشروعیّتش در کتاب و سنّت به نحو خاص و یا کلّى قابل استنباط است بلکه؛ همانطور که اکنون بیان میشود در دین اسلام و ادیان آسمانی دیگر نیز وجود داشته و مطابق با فطرت سلیم بشری بوده است را بدعت نمىنامند.