سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وهابیت بر سر دوراهی

در موسسه مرکز الأبحاث العقائدیة در قم ـ که از موسسات توانمند حوزه علمیه قم است ـ ، کتاب‌هایی را که ـ به زبان فارسی، عربی، اردو، انگلیسی و آلمانی ـ علیه شیعه نوشته شده بود را جمع کردند و مجموعا 5 هزار عنوان کتاب شد. از این تعداد، حدود 70? توسط أیادی وهابیت علیه شیعه نوشته شده است. در این 26 سال اخیر، حدود 3 برابر این 14 قرن، علیه شیعه، کتاب نوشته شده است و این نشان‌گر هجمه سنگین و وسیع مخالفان فرهنگ شیعه است که از گسترش فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) به وحشت افتاده‌اند. به طوری که یکی از اساتید دانشگاه مدینه منوره به نام دکتر غُنِیْمان صراحت دارد:

نحن الوهابیین علی یقین بأن المذهب الإثنی عشری هو الذی سوف یجذب إلیه کل أهل السنة و کل الوهابیین فی المستقبل القریب.

ما وهابی‌ها یقین پیدا کرده‌ایم تنها مذهبی که در آینده بسیار نزدیک، هم? أهل سنت و وهابیت را به طرف خودش جذب می‌کند، مذهب شیع? إثنا عشری است.

المنهج الجدید و الصحیح فی الحوار مع الوهایین، ص178

با این که از زمان شکوفایی وهابیت، کمتر از 200 سال می‌گذرد، امروز، وهابیت، بحرانی‌ترین دوران خود را طی می‌‌کند. مبانی فکری و اعتقادی وهابیت، به دست ابن‌تیمیه حرانی ـ متوفای 728 هجری ـ بزرگ تئورسین و نظریه‌پرداز وهابیت در قرن 7 و 8 رقم خورد. ولی با مبارزاتی که بزرگان شیعه و اهل سنت داشتند، صدای ابن‌تیمیه در کمتر از یک قرن، خاموش شد و در قرن 9 و  10 و 11 ، در محافل علمی و کتاب‌های حوزوی و دانشگاهی، اسم و اثری از افکار ابن‌تیمیه نیست. ولی متأسفانه در قرن 12 هجری، روزهایی که دولت عثمانی، آخرین روزهای خود را طی می‌کرد، استعمار غرب برای ایجاد تفرقه در کشورهای اسلامی، بحث بهائیت را در ایران عزیز ما مطرح کردند و علی محمد باب و دیگران را به میدان آورد، و اخباری‌گری را در عراق مطرح کردند و افرادی را به میدان آوردند برای مبارزه با فرهنگ اجتهاد و تقلید و مرجعیت، و وهابیت را در عربستان سعودی به میدان آوردند و آقای محمد بن عبد الوهاب ـ متوفای 1205 هجری ـ را آماده کردند و با همکاری صمیمانه جد أعلای ملک فهد ـ محمد بن سعود ـ و مستشاران نظامی انگلستان، این نطفه وهابیت را در اطراف ریاض در منطقه درعیه نجد منعقد کردند و برای اولین بار در سال 1157 هجری، حکومت سیاسی وهابیت در منطقه نجد و اطراف ریاض تأسیس گردید. از همان آغاز، به کشتار و جنایت و آدم‌کشی پرداختند و به تکیه به زور قدرت، جلو رفتند و عبد الله ـ فرزند محمد بن سعود ـ رسما اعلام کرد:

مادامی که علمای اهل سنت در میدان هستند و شریعت پیامبر را ترویج می‌کنند، ما نمی‌توانیم فرهنگ وهابیت را تا قلب بغداد برسانیم. اول ما باید علمای اهل سنت را از میان برداریم تا بتوانیم با خیال راحت به نشر فرهنگ وهابیت ادامه دهیم.

لذا، ببینید در تاریخی که خود علماء و بزرگان وهابیت نوشته‌اند، اینها در سال 1218 هجری به مکه مکرمه حمله کردند و هزاران عالم سنی را به بدون کوچک‌ترین گناهی کشتند و قتل عام کردند.

الوهابیة، دریادار أیوب صبری

جالب این که خود آقای زینی دحلان ـ مفتی مکه مکرمه ـ صراحت دارد:

اینها در حمله به طائف در سال 1217 هجری، تمام مرد و زن و کوچک و بزرگ را قتل عام کردند. حتی:

کانوا یذبحون الطفل الرضیع على صدر أمه.

طفل شیرخواره را سر بریدند.

اینها به این شکل به حیات خودشان ادامه دادند. در کتاب الدرر السنیة آقای زینی دحلان آمده است:

وقتی وهابی‌ها وارد مکه مکرمه شدند، تمام آثار اسلامی را از بین بردند. کتابخانه بزرگی که 60 هزار نسخه منحصر به فرد و 40 هزار نسخه خطی داشت را آتش زدند و به خاکستر مبدّل کردند. خانه خدیجه کبری، أم المؤمنین را که مدت مدیدی، محل نزول جبرئیل بود، ویران کردند و به توالت مبدّل کردند.

دکتر رفاعی کویتی در کتاب نصیحتی لإخواننا الوهابیة می‌نویسد:

آقایان وهابیت! آیا فردای قیامت از روی أم المؤمنین خدیجه کبری، خجالت نمی‌کشید؟! از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) حیا نمی‌کنید؟! از خدای عالم خجالت نمی‌کشید که مرکز وحی إلهی را به توالت مبدّل کردید؟!

اینها، محل ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ویران کردند و به محل خرید و فروش حیوانات تبدیل کردند و یک انسان خَیّر آنجا را خرید و به کتابخانه مبدّل کرد و الان هم به نام مکتبة مکة المکرمة است. این، سابقه اینهاست.

اما امروز، وهابیت، استخوانی در گلوی جامعه اسلامی شده است و به صورت یک فتنه در عرصه بین المللی در‌ آمده و عمده تهاجماتی که از سوی برخی از افراد منحرف نسبت به اسلام می‌شود و بعضی از کاریکاتورهای موهنی که نسبت به ساحت مقدس نبوی می‌شود، سر منشأ آن، ترویج غلط وهابیت از اسلام است. امروز، وهابیت در عرصه بین المللی، چهره اسلام را به عنوان یک چهره توأم با ترور و ترورسیم و خشونت معرفی می‌کند. وهابیت، اسلام را در عرصه بین المللی، یک اسلامی معرفی کرده است که به درد جامعه امروز نمی‌خورد و مربوط به عصر حجر است. شما، نمونه‌ای از حکومت اینها را در افغانستان مشاهده کردید.

امروز، وهابیت، آن محبوبیت سابق را از دست داده است و در کشورهای خاورمیانه و خاور دور، الحمدلله اندیشمندان و سیاست‌مداران به این نتیجه رسیده‌اند که هر قدر فرهنگ وهابیت گسترش پیدا کند، امنیت جامعه به خطر می‌افتد. حتی در داخل عربستان سعودی، وهابیت تندرو، فتنه‌ای برای حکومت آل سعود شده است. بارها از رسانه‌ها می‌شنوید که در خود مکه مکرمه و ریاض و جده، انفجارهای متعددی انجام می‌گیرد. اینها، همان القاعده هستند که آمریکا آنها را برای مبارزه با فرهنگ کمونیست تأسیس کرده است و وبال گردن خودشان شده است. الان در درون خود خاندان آل سعود، اختلاف شدیدی در رابطه با کیفیت تبلیغ وهابیت وجود دارد. در درون کسانی که داعیه سلطنت یا ولیعهدی دارند، دو دستگی وجود دارد:

یک دسته اصلاح طلب که در رأس آنها، آقای ملک عبد الله است و تلاش می‌کند حکومت عربستان سعودی را به عنوان یک حکومت آمریکا پسند و اروپا پسند جلوه بدهد و تلاش می‌کند آزادی‌های نِسبی به اقلیت‌های مذهبی بدهد و تا حدودی هم در این زمینه موفق بوده است. تقریبا بعد از 200 سال از تأسیس حکومت وهابیت، در سال 1385 در مدینه منوره، همایش ملی تحت عنوان المؤتمر الوطنی که تشکیل دادند،‌ برای اولین بار از علمای شیعه دعوت کردند تا در این همایش شرکت کنند.

یک دسته هم افراد رادیکال هستند که در رأس آنها، امیر سلطان ـ ولیعهد سابق ـ است که الان به خاطر ابتلای به سرطان، روزهای آخر زندگی‌اش را در بیمارستان لندن طی می‌کند و آقای امیر نائف به جای او آمده است و در رأس خشونت‌طلب‌ها و رادیکال‌ها هستند. الان هم وهابیت تندرو، دولت عربستان سعودی را یک دولت غیر اسلامی معرفی کرده‌اند و مبارزه و انقلاب برای براندازی دولت آل سعود را از وظائف خود می‌دانند. یعنی الان نه تنها در بیرون از دودمان آل سعود، بلکه در درون آل سعود هم اختلاف شدیدی وجود دارد. الان، روزهای آخر عمر خود را طی می‌کنند. در تاریخ، هر چه جلوتر می‌رویم، بر رسوایی وهابیت افزوده می‌شود.

از کویت خبر می‌رسد:

خیلی از اساتید و مبلّغان وهابی در اینجا، علیه وهابیت موضع گرفته‌اند. یکی از اساتید دانشگاه که مروّج سخت‌کوش وهابیت بود، در جلسه درس گفت: ما خجالت می‌کشیم و شرم می‌کنیم که بگوییم ما مروّج وهابیت بودیم و تابع امثال بن‌باز و دیگران بودیم.

این، حقانیت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است که باید باطل برود و آنچه که می‌ماند، حق است و حق، پایدار و ماندگار است.

 

 



آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام بدعت است؟ (ادامه قسمت اول

5 ـ ریشه انحراف وهابیت در معنای «بدعت»

با توجه به آن‌چه از معنای لغوی و اصطلاحی بدعت و ارکان آن گذشت مشخص گردید: انتساب بدعت به شخص و یا گروهی به این سادگی که وهابیت به محض دیدن هر پدیده نو و جدیدی بر آن برچسب بدعت می‌زنند نیست؛ بلکه دارای شرایط و ویژگی‌های خاصی است که تا محقق نشود به آن بدعت نمی‌توان گفت.

اما آن‌چه که باعث گردیده تا بعضی در این مورد مرتکب اشتباه گردیده و به آسانی دیگران را متهم به بدعت نمایند این است که در حدیثی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم نقل کرده‌اند:

 کلّ بدعه ضلاله.

هر بدعتی گمراهی‏ است.

صحیح مسلم، ج 3، ص11 ـ مسندأحمد، ج 3، ص310.

امّا آیا بر اساس این روایت می‌‏توان هر پدیده‏ای نو که در جامعه موقعیت و جایگاه ویژه‏ای پیدا کرد، را از مصادیق بدعت دانسته و معتقدان به آن را خارج از دین شمرد؟

پاسخ سؤال منفی است، زیرا همان‌گونه که قبلاً متذکّر شدیم وظیفه شارع، بیان حکم است نه تعیین مصداق، چه بسا از منظر شخص و یا گروه فکری خاص، یک پدیده در جامعه‏ای خاص، از مصادیق بدعت شمرده شود، ولی از نظر پیروان مکتب فکری دیگر از شعائر دین و از سنّت‌های حسنه محسوب شود.

6 ـ وجود دلیل شرعی برای خروج از عنوان بدعت

از مطالب قبل مشخص گردید: حقیقت بدعت آن است که کسی به قصد افتراء به خدا و دین، چیزی را به دین اضافه و یا از آن نقص نماید و آن را به خدا و دین نسبت دهد. و زمانی که ملاک برای تشخیص بدعت معلوم شد در مواردی که دلیل شرعی برای آن وجود دارد از تحت عنوان بدعت خارج می‌گردد. حال این دلیل شرعی می‌تواند به دو قسم تقسیم گردد:

1 ـ  دلیل خاص قرآنی و یا سنت نبوی در خصوص مورد و حد و حدود و تفاصیل  و جزئیات آن، مانند: جشن برای عید فطر و أضحى و اجتماع در عرفه و منى، که در این صورت این‌گونه جشن‌ها و اجتماعات بدعت محسوب نخواهد گردید، بلکه سنتی خواهد بود که شارع مقدس به خصوص آن امر فرموده و انجام آن امتثال امر الهی محسوب خواهد گردید.

2 ـ  دلیل عام قرآنی و یا سنت نبوی، که با عموم خود شامل آن مصداق حادث و جدید گردد، البته به شرط آن‌که مورد جدید و حادث با آن‌چه که در عهد رسالت وجود داشته از حیث حقیقت و ماهیت اتحاد داشته باشد، ولو این‌که از نظر شکل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولی دلیل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گردیده و حجت شرعی در آن محسوب گردد.

به عنوان مثال: خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید:

وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم‏ الأنفال(8): 60

هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [دشمنان‏]، آماده سازید! و (هم‌چنین) اسب‌هاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!

از امور واجب برای مسلمانان استعداد و آمادگی کامل در برابر هجوم و حمله کفار است، و دیگر این‌که از هر جایی که احتمال خطر می‌دهند آن نقطه را مسدود و آماده دفاع باشند.

در آیه فوق دو دلیل فوق موجود است:

دلیل خاص که لازم است بر اساس آن حکومت اسلامی برای امتثال امر الهی خود را به تهیه نیروهای اسب سوار که اختصاص به زمان‌های صدر اسلام بوده مجهز کند.

و اما با دلیل عام، لازم است خود را به توپ و تانک و موشک و دیگر تجهیزات هوایی و زمینی و دریایی پیشرفته روز مجهز کنند تا بتوانند آن‌چه را که در آیه شریفه به آن دستور داده شده است و در عصر نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وجود نداشته است را نیز فراهم سازند.

پس این موارد أمور شرعی غیر عادی هستند که نمی‌توان با این توجیه که دلیل خاص برای آن وجود ندارد از آن‌ چشم پوشی کرد.

به عبارت دیگر و به عنوان مثال در آیه شریفه زیر خداوند می‌فرماید:

وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون‏. الأعراف (5): 204

و چون قرآن خوانده شود بدان گوش دهید و ساکت باشید تا مورد رحمت قرار گیرید

این آیه مسلمانان را به استماع قرآن به هنگام قرائت فرا می‌خواند؛ ولی مصداق موجود در زمان رسالت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم استماع قرآن به صورت مباشر و مستقیم از دهان قاری قرآن که در مسجد النبی و یا در منزل به تلاوت مشغول بود می‌گردید. ولی در زمان حاضر و عصر جدید و با پیشرفت تکنولوژی مصداق دیگری برای آن پیدا شده که در آن زمان وجود نداشت، مانند: قرائت قرآن از طریق رادیو و تلویزیون و فرستنده‌های دیگر، پس همان آیه برای هر دو مورد حجت شرعی محسوب خواهد گردید و ما نمی‌توانیم استماع به قرآن و گوش فرا دادن به آن را ترک کنیم به این بهانه که در مورد دوم بدعت محسوب گردیده و حجیت شرعی ندارد؛ چرا که در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم وجود نداشته است.

و هزاران مثال و مصداق دیگر که در این بحث در صدد بیان آن نیستیم.

پس وجود دلیل عام در همه زمان‌ها و برای همه انسان‌ها می‌تواند حجت شرعی محسوب گردد.

بنابراین، قاعده کلّی در این گونه موارد نگاه منصفانه و مستند به دلیل معتبر شرعی است، نه نگاه آلوده به بغض و تعصّب. زیرا پدیده اجتماعی جدید اگر سبب رشد و کمال جامعه و آشنایی بیشتر با خدا و دین و عاملی در جلوگیری از گسترش فساد باشد، از مصادیق سنّت حسنه‏ای است که شارع بدان رضایت داده است.

7 ـ اصل در اشیاء اباحه است

از مطالب دیگری که در بحث بدعت لازم است به آن توجه ویژه مبذول گردد اصاله الاباحه است؛ یعنی:  مادامی که از سوی شارع مقدس نهی و منعی در خصوص موردی خاص وارد نشده باشد، أصل در أشیاء مباح بودن آن و جواز انجام آن است.

این قاعده شرعی بر تمام احکام شریعت حاکم است. تا آن‌جا که قرآن کریم تصریح می‌فرماید که وظیفه نبی أکرم صلی الله علیه وآله وسلم بیان محرمات است و نه ذکر حلال‌ها، و أصل در اشیاء و افعال، حلیّت هر عمل و جواز انجام آن فعل است، مگر آن‌که از سوی نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در حرمت آن نصی وارد شده باشد، و وظیفه علمای أمت به کار گرفتن تمام وسع و توان خود در استنباط حکم الهی از أدله خاص شرعی است و تا زمانی که دلیلی بر حرمت یافت نشود حکم به جواز می‌شود.

در این‌جا به عنوان نمونه به یکی از آیاتی که از آن حکم به جواز و اصاله الاباحه  می‌شود اشاره می‌گردد:

وَ ما لَکُمْ أَلاَّ تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ وَ إِنَّ کَثیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدین الانعام(6):119

 

چرا از چیزها [گوشت‌ها] یى که نام خدا بر آنها برده شده نمى‏خورید؟! در حالى که (خداوند) آن‌چه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر این‌که ناچار باشید (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بى‏دانشى، (دیگران را) گمراه مى‏سازند و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر مى‏شناسد.‏

این آیه بیان می‌کند که آن‌چیزی که نیاز به بیان دارد محرمات است نه مباحات و امور مجاز، و از این رو لازم نیست که به هنگام شک در مورد خاص تا مادامی که در جدول محرمات اسمی از آن نیامده باشد، توقف نموده و از عمل، خودداری شود.


آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام بدعت است؟ (ادامه قسمت اول

بخش اول: معانی بدعت و ارکان آن

1 ـ  برداشت غلط از معنای «بدعت»

خوش‏ بینانه‏ترین نگاه در باره این گونه تعبیرات و قضاوت‌ها از سوی وهابیت پیرامون اقامه عزاداری برای امام حسین علیه السلام‌ این است که بگوییم: وهّابیّت درک صحیحى از معنا و واژه «بدعت» نداشته و دچار توهّم گردیده و هر آن‌چه مخالف تفکّرات خود باشد را بدعت شمرده و با این برچسب دیگران را محکوم می‌نمایند.

از این رو لازم است نخست معناى بدعت را از دیدگاه لغت و اصطلاح تبیین نموده و آن‌گاه بدعت را از منظر کتاب و سنّت بررسى ‏کنیم.

2 ـ معنای لغوی «بدعت»

لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چیزی می‌‏دانند که قبلاً وجود نداشته و از آن اثری نبوده است.

جوهرى مى‏نویسد:

البدعه: إنشاء الشیء لا على مثال سابق، واختراعه وابتکاره بعد أن لم یکن.

بدعت به معناى پدید آوردن چیز بى‏سابقه و عمل نو و جدیدى است که نمونه نداشته باشد.

صحاح اللغه، جوهری، ج3، ص113  

قطعا بدعت به این معنا مورد تحریم در آیات و روایات نیست؛ زیرا اسلام مخالف با نوآورى و نوپردازى در زندگى بشرى نیست، بلکه موافق با فطرت بشرى است که همواره او را به نوآورى در زندگى فردى و اجتماعى سوق مى‏دهد.

از همین‌رو آن‌چه مخترعان و مبتکران در نوآوری‌های خویش به وجود می‌‏آورند شامل این تعریف می‌‏شود که نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده و قابل ستایش است.

3 ـ معنای اصطلاحی «بدعت» نزد علمای شیعه و سنی

امّا از نظر شرع و در اصطلاح علماء، بدعت معنای دیگری دارد که متفاوت با معنای لغوی آن است، زیرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلی در دین است که شارع و آورنده دین آن را ابداع و ایجاد نکرده و رضایت به آن نداشته باشد.

معناى بدعت که در دین مورد بحث قرار مى‏گیرد، عبارت از هرگونه افزودن و یا کاستن در دین به نام دین مى‏باشد و این غیر از معنایى است که در معناى لغوى آن گذشت.

راغب اصفهانى مى‏گوید:

والبدعه فی المذهب: إیراد قول لم یستنَّ قائلها وفاعلها فیه بصاحب الشریعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.

بدعت در دین، گفتار و کردارى است که به صاحب شریعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محکم شریعت استفاده نشده باشد.

مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانى، ص 39.

ابن حجر عسقلانى مى‏گوید:

والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث ولیس له أصل فی الشرع ویسمّى فی عرف الشرع بدعه، وما کان له أصل یدلّ علیه الشرع فلیس ببدعه.

هر چیز جدیدى که ریشه شرعى نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت نامیده مى‏شود و هر چه که ریشه و دلیل شرعى داشته باشد بدعت نیست.

فتح البارى، ج 13، ص 212.

همین تعریف را عینى در شرح خود بر صحیح بخارى(1) و مبارکفورى در شرح خود بر صحیح ترمذى آورده(2) و عظیم آبادى در شرح خود بر سنن ابوداود(3) و ابن رجب حنبلى در جامع العلوم(4) ذکر کرده‏اند.

1 ) عمده القارى، ج 25، ص 27.

2) تحفه الأحوذى، ج 7، ص 366.

3 ) عون المعبود، ج 12، ص 235.

4 ) جامع العلوم والحکم، ص 160، چاپ هند.

سیّد مرتضى از متکلّمان و فقهای نامدار شیعه در تعریف بدعت مى‏گوید:

البدعه زیاده فی الدین أو نقصان منه، من إسناد إلى الدین.

 بدعت افزودن چیزى به دین و یا کاستن از آن با انتساب به دین مى‏باشد.

رسائل شریف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الکریم ـ قم.

طریحى مى‏گوید:

البدعه: الحدث فی الدین، وما لیس له أصل فی کتابٍ ولا سنّه، وإنّما سُمّیَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه

بدعت، کار تازه‏اى در دین است که ریشه در قرآن و شریعت ندارد و به ‏خاطر این بدعت نامیده شده که گوینده بدعت آن را ابداع کرده و به ‏وجود آورده است.

مجمع البحرین، ج 1، ص 163، مادّه «بدع»

بنابر این، بدعت با توجّه به معنای لغوی آن اعمّ از معنای شرعی خواهد بود.

4 ـ ارکان بدعت

با توجه به مطالب یاد شده بدعت داراى دو رکن است:

1 ـ تصرّف در دین

هرگونه تصرّفى که دین را نشانه گیرد و چیزى بر آن بیافزاید و یا بکاهد به شرطى که عامل این تصرف، عمل خود را به خدا و پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله نسبت دهد. ولى آن نوآورى‌هایی که حالت پاسخ‌گویى به روح تنوّع خواهى و نوآورى انسان باشد، مانند فوتبال، بسکتبال، والیبال و امثال آن‏ها، بدعت نخواهد بود.

2 ـ ریشه نداشتن در کتاب و سنت

با توجه به تعریف اصطلاحى بدعت، مشخص شد که امری بدعت محسوب می‌شود که دلیلى براى آن‏ها در منابع اسلامى به صورت خاص و یا به صورت عام وجود نداشته باشد.

ولى امری که نه تنها مشروعیّتش در کتاب و سنّت به نحو خاص و یا کلّى قابل استنباط است بلکه؛ همان‌طور که اکنون بیان می‌شود در دین اسلام و ادیان آسمانی دیگر نیز وجود داشته و مطابق با فطرت سلیم بشری بوده است را بدعت نمى‏نامند.


آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام بدعت است؟ (قسمت اول)

پاسخ:

در طول تاریخ توسط وهابیت همواره نسبت به قیام حضرت امام حسین علیه السلام‌ و عزاداری آن بزرگوار شبهاتی مطرح بوده و یکی از آن‌ها بدعت شمردن عزاداری سرور آزادگان می باشد در این زمینه ابن تیمیه نظریه پرداز وهابیت این چنین می گوید:

1 ـ ومن حماقتهم إقامه المأتم والنیاحه على من قد قتل من سنین عدیده

 از حماقت‌های شیعیان برپایی مجلس ماتم و نوحه است بر کسی است که سال‌ها پیش کشته شده.

منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، ج 1، ص 52.

2 ـ  وصار الشیطان بسبب قتل الحسین رضی الله عنه یحدث للناس بدعتین، بدعه الحزن والبکاء والنوح یوم عاشوراء... وبدعه السرور والفرح.

شیطان به واسطه کشته شدن حسین [علیه السلام] برای مردم دو بدعت ایجاد کرده است: 1. بدعت گریه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادی و سرور.

منهاج السنه، ابن تیمیه، ج 4، ص  334 تا 553.

و نیز شبیه به آن‌چه که ابن تیمیه گفته است را در متن زیر می‌یابید:

3 ـ  الروافض لما ابتدعوا إقامه المأتم وإظهار الحزن یوم عاشوراء لکون الحسین قتل فیه...

و چون روافض (شیعیان) برگزاری ماتم و اظهار حزن  و اندوه در روز عاشوراء را به خاطر کشته شدن حسین در این روز بدعت نهادند...

حاشیه رد المحتار ابن عابدین، ج 2، ص 599.


ادامه مطلب...

پاسخ به یک دوست

 

در خصوص پاسخ به یکی از دوستان در وبلاگ خودش به آدرس :

http://www.imamalkhalgh.blogfa.com/

سؤال:وقتی طرفین بحث اعتقاد دارند که دلیل و سند مجاب و کافی برای لعن و نفرین طرف مقابل دارند آیا لعن و نفرین و بعلاوه اهانت وتهمت و افترا در مباحثه های علمی و روشنگرانه اجتماعی پیشبرنده اندیشه ورزان و دانشمندان است یا نگهدارنده و توقف دهنده آنها می شود؟

جواب:

برای ما مهم هست که جلو ایجاد شبهه و انحراف به اصطلاح روشنفکران!! را بگیریم. ولی وقتی آنها قابل اصلاح نباشند، آیا ما هم باید دست از اعتقاداتمان برداریم؟

آیا باید دست روی دست گذاشت و نگفته‌هایی را که عمر لعنت الله علیه باعث آن بود، ما هم نگوییم؟؟

ما مأمور به تکلیف هستیم نه مأمور به نتیجه. بایستی حرف‌های دین، که از زبان گهر بار معصومین علیهم السلام بیان شده را بازگو کنیم و در دفاع از دین خود از هیچ کوششی غفلت نورزیم. حالا آنها خواهند هدایت شوند، خواهند نشوند.

خداوند در قران مجید می‌فرماید:

                        « انا هدیناه السبیل اِمّا شاکراً و اِمّا کفورا»

                        ما او را به را راست هدایت کردیم. خواه شکرگزار باشد، خواه کفران (نعمت) کند.

پس دوست عزیز ما باید وظیفه‌ی خودمان را طبق سنت نبوی و سیره‌ی معصومین علیهم السلام انجام دهیم و اجر خود را ببریم. دیگر هدایت یا ضلالت گمراهان دست ما نیست.

البته سؤالهای دیگری نیز پرسیده شده که جواب همگی همین مقول می‌باشد.

چند سؤال:

آیا اگه سقیفه تشکیل نمی شد و خلافت غصب نمی گردید و این همه تحریف و تشکیک و تفکیک در دین بوجود نمیومد آیا باطلی وجود داشت ؟؟؟؟ حالا که توسط سقیفه نشینان چنین جنایاتی رخ می ده، باید حقایق پنهان، آشکار بشه و جهانیان بدونن چیزهایی رو که مخفی مونده.

اگه ما هم نخواهیم مصائبی را که بر امیرالمومنین علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله گذشت را بیان کنیم آیا شیعه هستیم؟

آیا مصداق این عمل و دستور عمر علیه العنه و العذاب قرار نمی‌گیریم که دستور داد کسی حق ندارد حدیث نقل کند و بنشینید در مسجد و جوک بگید؟

سؤالهایی دیگر:

منظور از این عمل عمر چه بود؟

چه اهداف شومی در سر داشت؟

اگر مسلمین احادیث پیامبر را نقل می‌کردند، مگر چه مشکلی برای خلفای غاصب پیش می‌آمد؟

دوست عزیز بیایید چشمهایمان را بر روی حقیقتهای پنهان باز کنیم و با بازگویی مصائب، جهانیان را روشن کنیم و حداقل جلوی انحراف عده‌ای شیعه که سست عقیده هستند یا آگاهی کامل از مسائل دین ندارند، بگیریم.

در ضمن در مورد وجوب لعن بر عمر و موافقینش احادیث متعددی وجود دارد که در وبلاگ (یاس کبود علی) تعدادی هست که خوب هست عزیزان مطالعه کنن.

http://www.yasekaboodeali.blogfa.com/

عنوان پست:

لعن و بیزاری خداوند از عمر و ابوبکر و وعده عذاب الهی

اگر حلال زاده‌ای و شیر پاک خورده‌ای

مطاعن عمر لعنت الله علیه و آله و اتباعه و محبینه

فضیلت نهم ربیع (قسمت اول و دوم)

البته این دوست عزیز مطالب خیلی خوبی در وبلاگش داره ولی در این مورد وظیفه‌ی ما کمک به نااهل، با ندانسته مخفی کردن چیزاهایی که باید آشکار کنیم، نیست؛ بلکه بیان ظلمِ ظالم و ستم‌هایی که در طول تاریخ بر اهل بیت علیهم السلام روا داشته شده است، می‌باشد.

به امید روزی که وعده‌ی الهی هرچه زودتر تحقق پیدا کند و ابرهای سیاهِ غیبت کنار رود و خورشیدِ خاندان عصمت و طهارت جمال نورانیش را بر ما بنمایاند و با درخشش خود پرتو پرفروغ نورش را بر جهان و جهانیان مستولی نماید.

اللهم عجل فرج ولیک.

آمین یا رب العالمین


شناخت و نقد وهابیت قسمت اول

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم. اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.

سلام دوستان عزیز

مدتها بود تو این فکر بودم که وبلاگ رو با چه موضوعی شروع کنم. با خودم موضوع‌های مختلفی رو ورانداز کردم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم که یکی از موضوع‌هایی رو که امروزه مطرح هست رو انتخاب کنم. مسئله‌ای که بیش از هر چیز دیگه، داره به اسلام و تشیّع ضربه می‌زنه. اون هم با اون سرمایه‌گذاریهایی که دشمنان اسلام علی‌الخصوص یهودیان سرمایه‌دار دارن انجام می‌دن. این درد رو چطور می‌شه درمان کرد، یا این بی‌تفاوتی‌هایی که بچه شیعه‌ها نسبت به دینشون و هستی‌شون دارن؟ راستی این بی‌تفاوتی از کجا شروع شده و چه افراد و گروههایی اون رو شروع کرده و بِهِش دامن می‌زنن؟ شیعه، چطور شیعه می‌شه؟ و فرق بین شیعه با غیر شیعه چیه؟ مگه چه چیزی ما شیعه‌ها داریم که دیگران ندارن و به جای اینکه سعی کنن به اون برسن، برعکس تلاش می‌کنن که ما رو هم از اون محروم کنند؟ چه گوهر گرانبها و چه نیروی عظیمی تو وجود شیعه هست که همه از اون واهمه دارن؟ انشاء الله یک به یک این موارد رو با هم بررسی می‌کنیم تا ببینیم که دارن چه بر سر مون میارن. باید شجاع باشیم؛ باید زرنگ باشم؛ باید درد دین داشته باشیم تا بتونیم دینمون که درواقع همه‌ی هستی‌مون هست رو حفظ کنیم. پس باید با هم رو است باشیم و حرف دلمون رو بزنیم. آخه نمی‌شه این مسائل رو تو دل نگه داشت و با چشم خود ببینیم که چطور برادران و خواهران دینی‌مون دارن گمراه می‌شن و کسی هم به فکر اونا نیست. آخه به کی باید گفت و چطور باید فریاد زد؟ آهای مردم شما رو به خدا چشم و گوشتون رو باز کنید. با دقت ببینید که اطرافتون چه خبره. با چه کسانی دارید زندگی و معاشرت می‌کنید. شما رو به خدا با هر کس دوست نشید. اول اون رو خوب بشناسید بعد طرح دوستی باهاش بریزید. نکنه خدای ناکرده گرگر اندر پوستین بره‌ای باشه. نکنه دشمن اهل بیت باشه. نکنه وهابی مسلک باشه. نکنه دست‌نشونده‌ی اجنبی‌ها باشه. یکی از راه‌های حفظ دین اینه که هر کتاب و مجله‌ای رو مطالعه نکنیم، هر نواری رو گوش ندیم و هر فیلمی رو نبینیم، مگر اینکه مطمئن بشیم که از لحاظ فکری و اعتقادی سالم باشن و انسان رو نسبت به اعتقاداتش سست نمی‌کنه.

آره دوستان عزیزم، نباید هر کتابی رو بخونیم و پای صحبت هر کسی بشینیم. همانطور که انسان هر غذایی رو نمی‌خوره، افکار و اندیشه‌ها رو هم باید بشناسیم، سپس قبول کنیم. چرا که قرآن به ما سفرش می‌کنه «فلینظر الانسان الی طعامه. انسان باید در غذای خود نظر کند» عبس/24. و طبق حدیثی که از امام باقر علیه السلام وارد شده، «منظور از طعام، علم اوست که کسب می‌کند و باید نظر کنده که از چه کسی آن را می‌گیرد» بحار ج2 ص96. شما رو به خدا مواظب خودتون باشید. مگه این حدیث شریف رو نشنیدید که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند: «... ثابت‌قدم بودن در زمان غیبت، مانند نگه داشتن آتش درخت غضا در کف دست است ...» بحار ج52 ص124. (این رو تو پرانتز بگم، که درخت غضا چوب بسیار مرغوبی داره و به راحتی خاکستر نمی‌شه). همچنین می‌فرمایند: «... مشرک شدن مانند راه رفتن مورچه‌ی ساهی در دل تاریکی بر روی سنگ سیاه است ...» یعنی انسان بدون اینکه خودش متوجه بشه، مشرک می‌شه. حالا که صحبت به اینجا رسید، و بحثمون با این احادیث گرانبها مزیّن شد، بذارید تا یک حدیث دیگه هم براتون نقل کنم. امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: «ای شیعیان آل محمد، یقینا برای پاک شدن مورد آزمایش سخت قرار می‌گیرید، همچون پاک شدن سرمه در چشم. (از این جهت که) انسان می‌فهمه چه موقع سرمه وارد چشمش گردید، ولی خارج شدنش را از چشم متوجه نمی‌شود. و به همین شکل انسان بامداد اعتقاد به امامت ما (اهل بیت) دارد، ولی شامگاه بی‌اعتقاد می‌شود و نیز شامگاه اعتقاد به امامت دارد ولی بامداد عقیده‌ی خود را از دست می‌دهد (بدون آنکه خود بفهمد چطور اعتقادش دگرگون گردید.) غیبت نعمانی، باب 12، ح12.  پس بیایید برای اینکه اینگونه نباشیم، نذاریم گوهر گرانبهامون که همان «تولا و تبرا» هست رو ازمون بگیرن. چون اگه اینطور شد، دیگه به درد لای جرز می‌خوریم. می‌خواستم زیاد وقتتون رو نگیرم، ولی یک‌دفعه به یاد وهابیون و سرمایه‌گذاری های اونا جهت از بین بردن تشیع، و بی‌تفاوتی شیعه‌ها نسبت به این سیل ویران‌گر که افتادم، نتونستم بی‌تفاوت بمونم. انشاء الله و به یاری خدا و با کمک و همراهی شما عزیزان مبحث‌مون رو با عنوان «شناخت وهابیت و پاسخ به شبهات آنها» شروع می‌کنیم.

منتظر مساعدت و همراهی شما دل‌سوختگان دین حقه‌ی اسلام و مذهب تشیّع هستم. شاید بتونیم اندکی هم که شده دل حضرت رو شاد کنیم. انشاء الله.

اللهم العن اوا ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک.